اقتصاد هنر؛ مفهومی ضروری برای خلق ثروت و جهش تولید

اصطلاح اقتصاد هنر در ابتدا ممکن است تعجب‌برانگیز باشد، اما امروزه هنر، نه فقط اثری تزیینی که کالایی اقتصادی است و می‌تواند برای صاحبانش کسب درآمد و ثروت کند. رشته نوپای اقتصاد هنر که خود زیرمجموعه رشته بزرگتری به نام اقتصاد فرهنگ است به روابط تجاری و مالی (هنرمند-واسطه-مخاطب-دولت) می‌پردازد و نقش هر یک را در این چرخه اجتماعی و اقتصادی بررسی کرده و پیشنهادهایی ارائه می‌دهد. در این مقاله قصد داریم به چیستی اقتصاد هنر و اهمیت آن در تحقق آرمان سال جاری یعنی جهش تولید، بپردازیم.

پایگاه خبری اقتصاد کویر: قبل از صحبت درباره اقتصاد هنر باید این اصطلاح را به دو کلمه‌ی سازنده‌ی آن تفکیک کرد؛ «اقتصاد» و «هنر». اقتصاد به زبان ساده علمی است که مراحل تولید، مبادله و مصرف کالا و خدمات را در برمی‌گیرد. این علم، قدمتی به درازای تمدن دارد و نظریات مختلفی را شامل می‌شود.

مهمترین قسمت از این علم که به موضوع این یادداشت مرتبط است، بحث ثروت در این رشته است. اقتصاد به بررسی و روند کسب درآمد و ثروت در بازار می‌پردازد.

کلمه‌ی دیگر این عبارت، هنر است که به تعریفی کلی از آن بسنده می‌کنیم: هنر به عمل یا اثری خلاقانه اطلاق می‌شود که توسط هنرمند خلق می‌شود و زمینه‌اش زیبایی‌شناسی است و در عرصه‌ای به نام فرهنگ، به وجود می‌آید. درواقع علم اقتصاد در نیمه‌ی دوم قرن بیستم بود که با سایر علوم، ارتباط میان‌رشته‌ای ایجاد کرد (۱).


اما رابطه‌ی این علم با هنر، به دو علت دیرتر از بقیه‌ی رشته‌ها برقرار شد:

نخست آنکه اغلب طرفداران هنر، آن را امر مقدسی می‌پندارند و ورود پول و سرمایه را به معنی آلوده کردن هنر قلمداد می کنند. که البته در ادامه نشان خواهیم داد که هنر و اقتصاد با هم رابطه‌ای مسالمت‌آمیز دارند. چه از آن رو که شرط هنر، اقتصاد سالم است و چه از آن رو که اقتصاد فرهنگی در برابر نگاه صددرصد تجاری خام به این مقوله، بر ارزش اجتماعی هنر تأکید و دفاع می‌کند (۲).

دوم به این علت که هنر، در بین رشته‌های مختلف تا قرن‌ها کالایی تجملی و متعلق به اشراف تلقی می‌شد و امکانی برای خرید و فروش عمومی نداشت. درواقع اشراف با خرید و فروش آثار هنری از هنرمندان، صرفاً قصد داشتند روحیه‌ی ولی نعمتی خود را نشان دهند و به همین جهت است که در تاریخ هنر (چه در ایران و چه در جهان) ، هنرمندان اغلب در دربارها یا تحت حمایت اشراف کار می کردند. اما پس از دوران رنسانس بود که با به ‌وجود آمدن مدارس هنری و موزه‌ها، هنر در اختیار مردم عادی قرار گرفت.

اقتصاد هنر چیست؟

اقتصاد هنر در واقع یک اصطلاح جدید است. گرچه اولین حراج آثار هنری ثبت شده در طول تاریخ، در کتابخانه سلطنتی بریتانیا در سال ۱۶۹۳ در لندن و توسط «لرد ملفورد» بوده است (۳) ؛ اما شاید بتوان گفت اولین برخورد مهم علم اقتصاد و هنر به ۱۹۶۶ میلادی بازمی‌گردد که دو اقتصاددان به نامهای اچ. بامول و وی.

بامول کتاب‌هایی در این زمینه منتشر کردند. امروزه اقتصاد هنر بخشی از شاخه‌ی بزرگتری به نام اقتصاد فرهنگ است. اقتصاد هنر جنبه‌های اقتصادی خلق، توزیع و مصرف آثار و فعالیتهای هنری و ادبی را دربرمی‌گیرد (۴) . هنگامی که از اقتصاد هنر صحبت می‌کنیم، به طور خاص به شیوه‌هایی اشاره داریم که اولاً می‌تواند هنرمند را در شناساندن اثر و امرار معاشش یاری دهد، ثانیاً به ترویج آن هنر در سطح جامعه کمک کند (۵).

در این یادداشت قصد داریم با عنایت به اینکه اقتصاد خلاق در جهان در حدود ۹ هزار میلیارد چرخه‌ی فروش دارد و ۳ درصد تولید ناخالص جهانی از این حوزه است با نگاهی گذرا به سیر اقتصاد هنر در جهان، به این مقوله در کشور عزیزمان بپردازیم (۶).

معرفی گروه‌های حاضر در سیر تولید، توزیع و مصرف هنر

در روابط اقتصادیِ هنر، چهار گروه جای دارند: هنرمندان، واسطه‌ها (گالری‌ها،  سینماها، ناشران، موزه‌ها و…) ، مردم (به عنوان خریداران و مخاطبان هنر) و دولت‌ها. دولت در این میان نقشی اساسی دارد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

۱٫هنرمندان

اگرچه آشنا کردن مردم با هنر و قرار دادن آن در سبد کالای مصرفی خانواده از وظایف ذاتی هنرمند نیست، اما هم ‌اینک در غرب، با هنرمندانی روبرو هستیم که در مواردی خود به‌عنوان بنگاه عمل کرده و آثار خود را تبلیغ می‌کنند.

در دنیای امروز و عصر ارتباطات، فضای مجازی به عنوان بستر مناسبی برای این تبلیغ تلقی می‌شود و می‌تواند با حذف واسطه‌های هنری که متأسفانه گاهی نه به‌عنوان واسط، که به‌عنوان دلال فعالیت می‌کنند به ارتباط مستقیم تولیدکننده با خریدار بیانجامد.(۷)

۲٫گالری‌ها و واسطه‌ها

شاید بتوان گفت اولین‌بار که بحث گالری‌ها و موزه‌ها و نقش آن‌ها در انتقال هنر به مردم در غرب مطرح شد، به فرانسه‌ی بعد از جنگ جهانی دوم برمی‌گردد.

در این دوران و در زمان وزارت آندره مالرو، طرحی به نام «دموکراتیزاسیون فرهنگی» در این کشور اجرا شد که در آن، تلاش شد تا هنر فاخر را با به وجود آوردن خانه‌های فرهنگ، موزه‌ها و گالری‌های دولتی، به میان مردم آورد. البته این طرح موافقان و مخالفان خود را داشت که از حوصله‌ی بحث خارج است (۸).

در ایران نیز، تقریباً از دهه‌ی چهل خورشیدی، با راه‌اندازی گالری‌ها و سینماها و تماشاخانه‌ها، بحث مربوط به خرید و فروش آثار هنری شکل گرفته است. شاید بتوان گفت متأسفانه، فقط یک دهه است که موضوع اقتصاد هنر به صورت حرفه‌ای پیش کشیده شده که تقریباً با اولین اکسپوی (فروش آثار هنری) تهران گره خورده است.

در دهه‌ی چهل (که به نوعی دهه‌ی طلایی هنر ایران نامیده می‌شود) ، با الهام از فرهنگ غرب (که در آن دوره بسیار تبلیغ می شد) گالری‌ها، سینماها و انتشارات زیادی شکل گرفت. گفتنی است اکثر قریب به اتفاق سالن‌های سینما و گالری‌ها، توسط بخش خصوصی راه‌اندازی شد و برای مثال، در دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی جمعاً صدوچهار سالن سینما در تهران مشغول به کار شد.

گرچه هنوز بحث روابط اقتصادی در هنر به طور حرفه‌ای پا نگرفته بود، اما روند خرید و فروش آثار هنری حداقل در طبقه‌ی بالا نشین جامعه وجود داشت (البته سینما از این قاعده مستثنا بود) .

در اواسط دهه‌ی چهل قیمت، بلیت سینما بین ۱ تا ۴ تومان (۱۰ تا ۴۰ ریال) ثبت شده است و مردم، اقبال فراوانی به آن نشان می‌دادند (۹) . لازم به ذکر است با پیروزی انقلاب اسلامی، حضور دولت در تصدی‌گری افزایش یافت که در جای خود به آن می‌پردازیم.

۳٫مردم

همانطور که در ابتدای مطلب عنوان شد، امنیت اقتصادی از مهم‌ترین عوامل اقبال مردم به آثار هنری و مهم‌تر از آن، خرید آن آثار است. شرایط اقتصادی باید به گونه‌ای باشد که طبقه‌ی متوسط نیز، علاوه بر ثروتمندان، توانایی خرید این آثار را داشته باشند؛ چرا که بنا به تحقیقات انجام گرفته، اغلب اوقات این قشر، مخاطب اصلی هنر هستند.

متأسفانه کشش تقاضا و مصرف فرهنگی در کشور، حلقه‌ی مفقوده‌ی ما در حوزه‌ی فرهنگ و هنر است (۱۰) . طبق آمار ارائه شده در سال ۱۳۹۸، مصرف فرهنگی در کشور ما زیر ۲% است که نشان از پایین بودن این شاخص دارد. علیرغم اینکه قیمت بلیت سینما از سال چهل‌وپنج تا به امروز حدود ۲۵۰۰درصد رشد داشته و از این جهت ایران در جهان رتبه‌ی نخست رشد قیمت یک محصول هنری – به عنوان کالا- را دارا است؛ اما حمایت مردم از این هنر و محصولات همراه آن باعث شده در اقتصاد هنر کلان، هنر هفتم جایگاه خاصی داشته باشد (۱۱).

مهم‌ترین سوال که در بررسی نقش مردم به عنوان یکی از گروه‌های درگیر در روابط اقتصادی هنر وجود دارد، این است که چگونه آن‌ها را با هنر آشنا کرده و این درک را در آن‌ها به وجود آوریم که هنر، صرفاً یک کالای لوکس و تزیینی نیست؛ بلکه می‌توان به آن به شکل یک کالای مصرفی و حتی کالایی سرمایه‌ای نگاه کرد که قابلیت خرید و فروش دارد. اینجا هست که نقش مهم وجه آخر این رابطه پررنگ می‌شود: دولت!

۴٫دولت

نقش دولت در تمام کشورها در رابطه با هنر، نقش مهم و پررنگی است. همانطور که در بند مربوط به گالری‌ها ذکر شد، به عنوان مثال دولت فرانسه پس از جنگ جهانی دوم و در سال‌های پایانی دهه‌ی چهل میلادی، بحث دموکراتیزاسیون فرهنگی را اجرا کرد.

در کشور ما هم بنا بر ماهیت فعالیت‌های هنری که اصولاً فعالیتی به نسبت پرخرج است، دولت نقش مهمی را در این زمینه ایفا کرده است. به خصوص از سال ۱۳۵۸ به دلیل آن‌که حکومت جمهوری اسلامی به تأثیر فرهنگ و هنر بر جامعه آگاه بود، حمایت‌های دولتی افزایش یافت.

بیشترین حمایت دولت از راه تزریق یارانه به شاخه‌های مختلف هنری بود و همچنین حمایت از هنر بومی که شامل صنایع دستی می‌شد و در دوران پهلوی بنا بر ادعای مدرنیزاسیون ایران مغفول مانده بود.

این شرایط وجود داشت تا اوایل سال های دهه‌ی ۷۰ که بحث خصوصی‌سازی پی گرفته شد. در این دوران بود که به فرض در عرصه‌ی سینما، یارانه‌ی بلیت به تدریج حذف شد. البته هنوز دولت دست بالا را به شیوه‌های دیگر دارد که در ادامه خواهد آمد.

دولت چگونه می‌تواند به اقتصاد هنر کمک کند؟

 

  • ترویج ارتباطات بین‌المللی
  • بخش خصوصی به تنهایی نمی‌تواند بحث صادرات آثار هنری را پیگیری کند. این دولت است که از طریق برگزاری فستیوال‌ها و رویدادهای مشترک فرهنگی می‌تواند هنر ایران را به جهان معرفی کرده و راه را برای مبادلات خارجی هموار کند.

 

  • این کاری است که مثلاً درباره فرش دستباف ایرانی صورت گرفته است. فرش بافی، به عنوان یکی از قدیمی‌ترین هنرهای دستی ایران، اگرچه از دیرباز طرفداران خودش را در اقصی نقاط جهان داشته است؛ اما امروزه با حضور تولیدکنندگانی در هند و پاکستان و چین که متأسفانه گاهی تولیدات خود را به نام فرش ایرانی عرضه می‌کنند، نیاز به رایزنی فرهنگی و فراهم کردن حضور تولیدکنندگان داخلی در نمایشگاه‌های خارجی دارد که از طرف دولت پیگیری می‌شود.
  • آموزش دانشگاهی
  • دانشگاه‌های هنر کشور، باید در دروس خود علاوه بر آموزش هنر، قسمتی را به آموزش اقتصاد هنر اختصاص دهند. در حال حاضر این رشته فقط در مقطع کارشناسی ارشد و در دو و سه دانشگاه ارائه می‌شود.

 

  • دانشجوی هنر که لاجرم پس از فارغ‌التحصیلی وارد عرصه‌ی تولید هنر می‌شود، باید از روابط اقتصادی و نحوه‌ی فروش و بازارهای فروش اطلاع کافی داشته باشد.

 

  • از آنجا که حجم اصلی آموزش و پرورش و همینطور آموزش عالی در اختیار دولت است، هم او است که باید چنین کاری را انجام دهد. همانطور که در بالا ذکر شد، نگاه مردم به هنر باید از مقوله‌ای لوکس به کالایی مصرفی تغییر کند. ایجاد شبکۀ اقتصادی هنر نیاز به آموزش دارد.

 

  • در سال ۱۳۹۸ سرانه‌ی مصرف هنری یک خانواده‌ی ایرانی کمتر از ۲درصد اعلام شده که نشان از همراه نبودن مردم، با میزان عرضه‌ی محصولات هنری دارد (۱۲).
  • البته ناگفته نماند که آموزش، مقوله‌ای صرفاً دولتی نیست و خود هنرمندان و دست‌اندرکاران هنر نیز، با برپایی نمایشگاه‌ها یا تأسیس آموزشگاه‌های هنری، می‌توانند سهم خود را در این زمینه ایفا کنند.
  • سیاست‌های تشویقی
  • اولین نکته‌ای که باید در این بخش بیان شود، این است که ایران، جزو ده کشور اول دنیا از حیث هنر و میراث فرهنگی است. این پتانسیل عظیم، موهبتی برای کشور ما است؛ اما تبدیل این توانمندی از بالقوه به بالفعل نیاز به برنامه‌ریزی دارد.

 

  • باید عرصه‌ی هنر، چنان برای سه گروه نخست (هنرمندان-واسطه‌ها-مخاطبان) جذاب باشد که این چرخه‌ی اقتصادی، با قدرت و به درستی پا بگیرد. الگویی که می‌توان برای این موضوع در نظر گرفت، سینما است. دولت در این عرصه با ساخت و تکمیل و در مواردی تعمیر زیرساخت‌های مناسب همچون سینماها، فرهنگسراها و سالن های نمایش وظیفه‌ی خود را انجام داده است.

 

  • همچنین صدور مجوزهای لازم برای تأسیس گالری‌ها و فروشگاه‌های آثار هنری، می‌تواند بخش دیگری از کمک‌هایی باشد که دولت انجام می‌دهد و البته به علت نقش فرهنگی هنر و تأثیرش در اعتلای سواد جامعه می‌توان از دولت انتظار داشت انواع معافیت‌های اقتصادی همچون معافیت مالیاتی را برای این بخش در نظر بگیرد که می‌توان گفت تا حدود زیادی این امر محقق شده است. (۱۳)

 

  • به تذکر است که دولت باید نقش نظارتی داشته باشد، نه تصدی‌گری. چون حضورِ به اصطلاح فربه‌ی دولت، آسیبهای خود را به همراه خواهد داشت. به‌عنوان مثال حضور پررنگ بخش خصوصی به معنای رقابتی کردن فضا و در نتیجه تلاش برای بالاتر بردن سطح کیفی این تولیدات است که در علم اقتصاد ثابت شده است از عهده‌ی دولت برنمی‌آید. (۱۴)

 

نتیجه گیری

همان‌گونه که ذکر شد، ایران عزیز ما قابلیت‌های بسیار گسترده‌ای در زمینه‌ی هنر، چه سنتی و چه مدرن را دارا است. برای نمونه در منطقه‌ی کلپورگان از توابع سیستان و بلوچستان هنر سفال‌گری‌ ای وجود دارد که قدمت آن به هفت‌هزار سال می‌رسد و در یونسکو نیز، به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین تولیدات هنری در رسته‌ی خود به ثبت رسیده است. از طرف دیگر و در بحث هنر مدرن نیز آثار مختلف هنری ما همچون سینما جایگاه مناسبی را در جهان دارا است.

هنر و هنرمند ایرانی باید بتواند سهم کافی از چرخه‌ی اقتصادی هنر داشته باشد. رسیدن به این سهم اول به ایجاد جذابیت داخلی برای حضور هنر در جامعه و بین مردم نیازمند است که در پی آن اعتمادبه‌نفس هنرمندان افزایش می‌یابد. دوم به تبلیغ در خارج از مرزهای کشور وابسته است که مشتریان جهانی را با هنر خود آشنا کرده و بازار مورد نظر را به‌دست آوریم.

پی نوشتها

  1. www.tejaratefarda.com
  2. www.springer.com
  3. www.ilna.news
  4. www.ecoarthoorad.ir
  5. www.tejaratefarda.com
  6. www.isna.ir
  7. www.ebtekarnews.com
  8. سایت تئاتر و جامعه
  9. www.vaghayedaily.ir
  10. www.isna.ir
  11. www.vaghayedaily.ir
  12. www.isna.ir
  13. www.old.aui.ac.ir
  14. www.tejaratefarda.com